اولین واکنش منتقدان به Interstellar / میان ستاره‌ای (کریستوفر نولان)


 

ایندی‌ وایر/ سم آدامز:
بیایید بی‌خیال بذله گویی شویم، بسیار خب؟ جدای از سیلاب تحسین افراد مختلف در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی پیش از شروع اکران فیلم، اولین نقدهای واقعی از فیلم کریستوفر نولان تازه نوشته شده‌اند. قضاوت‌ها چیزهای متفاوتی می‌گویند. اما تقریبا از همه نقدها بوی حیرت و تحیر از جلوه‌های ویژه فیلم به مشام می‌رسد. اگر شما هم بتوانید فیلم را روی پرده آیمکس ببینید بایستی که از شبیه‌سازی استادانه یک پرواز فضایی غافل‌گیر شوید. با این حال خامی و تا حدودی زمختی ساختار داستانی فیلم باعث شده تعدادی از منتقدان هم شروع کنند به خاراندن پیشانی‌شان. نقدهای بسیاری این هشدار را هم می‌دهند که تجربه تماشای فیلم بهتر است در بی خبری کامل باشد. بنابراین بهتر است اسپویل نشوید، گرچه یادداشت‌های منتقدان قسمتی از داستان را تعریف می‌کنند اما باز هم مقدار زیادی از آن برای کسانی که هنوز فیلم را ندیده‌اند مستتر باقی مانده است. همانند دختر گمشده (دیوید فینچر) میان ستاره‌ای هم فیلمی‌ست که حداقل چند روز پس از اکران آن باید در جمع‌های عمومی درباره پایان‌اش حرف زد و قضاوت کرد.

تیم گریرسون - اسکرین دیلی: مثل لقمه‌ای که برای دهان بزرگ باشد، این سفر خیالی سای-فای در بهترین حالتش اثری درخشان در عمر کوتاه‌مدت خود است. فیلمی که میل (و توانایی) این را دارد تا موجب افتخار بزرگترین محصول ژانرش یعنی 2001: اودیسه فضایی باشد. اما در نهایت به داستان که می‌رسد به خود تخفیف می‌دهد. این فیلمی‌ست که ریسک‌های زیادی را به جان خریده و بعضی مواقع هم در مقابل افراط خود سر تعظیم فرود می‌آورد. اما از طرفی هم به شکلی لاینقطع درحال تلاش است که تبدیل به چیزی خاص و شگفت‌آور شود.

اسکات فونداس - ورایتی: عهد و پیمانی بزرگ که مثل همه فیلم‌های خوب کارگردان موفق می‌شود تبدیل به اثری به غایت شخصی شود. میان ستاره‌ای بار دیگر نولان را به عنوان یک پیشتاز در هنر داستان‌گویی در بین هم نسل‌هایش تبدیل می‌کند. اثری که جایگاهش را در محکم‌ترین نقطه عمارت سای-فای هالیوود در کنار فیلم‌هایی مثل جادوگر شهر از، 2001، برخورد نزدیک از نوع سومو جاذبه بدست ‌آورده است.

اریک کوهن - ایندی‌وایر: در 12 ماه گذشته علاوه بر نمایش جاذبه شاهد اکران The Europa Report و علمی-تخیلی چندبعدی Coherence هم بودیم. حالا میان ستاره‌ای جذبه تمام این سه فیلم را در بسته‌ای خوش سر و شکل یکی کرده است. این فیلم طراحی شده که جذابیت لاینفک و ذاتی ژانرش را به رخ همه بکشاند.

دیو کلهون - تایم اوت: هرچه قدر که جاذبه فیلمی جمع و جور و مختصر بود و کرانه‌های دوردست‌تر جهان را به تخیل ما وامی‌گذاشت، میان ستاره‌ای بلند، بزرگ، عجیب و سخت است. فیلمی برجسته از کهکشانی رویایی که ماجراجویی خواب‌گونه‌ای دارد و با این حال در سراسر فیلم، احساس اینکه در زمین واقعی و مستحکم متعلق به خودش بنا شده است تماشاگر را رها نمی‌کند.

تیم رابی - تلگراف: پایه علمی طولانی‌ترین فیلم نولان به شکل چالش‌برانگیزی متراکم و پیچیده است و با این حال به شکلی قابل توجه عاری از هرگونه نامفهومی و بدفهمی. اما چیزی که شما را به داخل این ساختار عظیم و مستحکم می‌کشاند تخیل شجاعانه آن است. نولان این‌بار بسیار نزدیک شده است، بسیار نزدیک به کوباندن مهر همیشگی فیلمی که می‌تواند شاهکار باشد.

هنری بارنز - گاردین: منظره‌ای باشکوه ، کمی درام و شکلی غیرعادی از شوخی و کنایه در بین کاراکترهای کم تعداد. این فیلم می‌خواهد که ناچیزی و کم بضاعتی ما را در برابر صورت همچنین هنر پهناوری تصدیق کند. او به راحتی موفق به این کار می‌شود. با این حال در مسیر ساخت حماسه‌اش، نولان فراموش کرده است که بگذارد به ما هم خوش بگذرد.

تاد مک‌کارتی - هالیوود ریپورتر: خیلی شبیه به واکنش شخصی نولان نسبت به فیلم مورد علاقه خودش 2001: اودیسه فضایی است. این حماسه‌ به بار نشسته و مجلل سعی بر این دارد که احساسات و افکار انسان درباره کهکشان را در ترازوی خود هم سطح نشان بدهد. اگرچه این قصد نتایج مختلفی را به همراه داشته است، اما هیچ وقت کمتر از یک اثر جذاب نبوده و گاهی‌اوقات هم توانسته بیشتر از آن عمل کند.

جیمز روچی - پلی‌لیست: درحالی که بزرگترین ایرادی که متوجه نولان است سرد بودن، فاقد شخصیت بودن و بی‌احساس بودن اوست، در اینجا نولان به جای اینکه به آرامی فقط کمی از جایش جابه‌جا شود، به سختی و از طریقی خطرناک روانه گودال سَبک شخصی فیلم‌سازی خود می‌شود. در فیلمی که هر کاراکتری می‌تواند بگوید: شاید عشق... از زمان و مکان سبقت بگیرد... چیز زیاد هیجان‌انگیزی برای سینمادوستی که مایل به کند و کاو آدم‌ها، ایده‌ها و داستان شخصیت‌ها است پیدا نمی‌شود، نه چیزی بیشتر از احساس دیدن‌شان بر روی پرده آ‌یمکس و مابقی احساسات.

درو مک‌وینی - هیت‌فیکس: صحنه‌های متعددی وجود دارند که صرفا می‌خواهند چیزی را به ما نشان بدهند که هیچ‌کس تا به حال دست بر روی آن نگذاشته است. مثل عبور از کرم‌چاله یا گذشتن از خط افق یک سیاهچاله. اما شکل کارگردانی 2001 آن شکلی نیست که باید از میان ستاره‌ای هم انتظار داشته باشید. این فیلمی نیست که بتوان با گذشتن از لحن شاعرانه‌اش به تفسیر و شرح معنایش رسید، قرار هم نبوده که این چنین باشد. این فیلم را باید خیلی تحت‌اللفظی خواند.

آلونسو دورالد - دِ رپ: میان ستاره‌ای ممکن است از جهاتی یک ستایش اغراق‌آمیز به نظر بیاید. از طرفی هم پرتره‌ای خیره‌کننده از نامتناهی بودن یک سفر فضایی‌ست، تصویری از آینده‌ای نزدیک که هم نویسندگی درخشان (تاریخ نوشته شدن فیلمنامه معلوم نیست) و هم طراحی منحصر بفرد (لباس‌ها، ماشین‌ها و تکنولوژی) و روبات‌هایی دارد که تا به حال نمونه‌اش را در هیچ فیلم دیگری ندیده بودیم. در سمت مخالف این موضوع داستانی احساسی داریم که، بدون آنکه بخواهم چیزی را لو بدهم، در نهایت غافل‌گیری اتفاقی که درمورد کاراکترهای زن داستان می‌افتد هوش آن‌ها را با تحریک احساسات و خشم‌ در حال فوران‌شان تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

مت پچس - ونیتی فیر: لحظاتی هستند که میان ستاره‌ای با صحبت‌های پرطمطراق علمی‌اش بسیار درگیر می‌شود. نولان مثل یک فیلمساز لجوج بر سر جزئیات، در باز کردن دانه به دانه‌ گره‌های تئوری‌هایش وسواسی عمل می‌کند. نتیجه‌گیری‌های بادکرده فیلم جاهایی نیازمند 8 مدرک دکتری‌اند تا بشود فهمیدشان. صحنه‌ای که خدمه سفینه وارد یک کرم‌چاله می‌شوند چیزی‌ست که تا به حال دیده نشده، چراکه چیزی‌ست سخت و پیچیده که نیازمند گرافیک کامپیوتری بسیار پیشرفته‌ای است. انگار که تمامی زوایای مورد نیاز برای توضیح چگونه عمل کردن تکنولوژی پیدا شده باشد.

مترجم: ویسنا فولادی